مرگ با ما تا ابد همراه نيست
مرگ جز يک وقفه ي کوتاه نيست
مرگ يعني لغزش پاي حياط
مرگ يعني زندگي در خاطرات
دوست دارم منقرض گردد تنم
روح باشد دکمه ي پيراهنم
عشق اينجا طعم عفيون ميدهد
بوي صدها استکان خون ميدهد
عشق ما اندازه يک آه بود
اين قصيده انقدر کوتاه بود
من نگاهم سرد و باران خورده شد
او تبسم برلبش، پژمرده شد
ناگهان لرزيد دست کينه ام
زخم هق هق، باز شد در سينه ام
عين بغض سرد دلگيران شدم
از خداحافظ مگو، ويران شدم
درباره این سایت